نقد آثار سینمایی و سریال های ایرانی



عیب گیری فیلم زهر مار
«زهر مار» اولیه فیلم جواد رضویان در منظر نخستین برای اینجانب یادآور فیلم‌های مسعود ده‌ نمکی است . فیلمی با به عبارتی حالا و هوا , به عبارتی شوخی‌ها و به عبارتی موقعیت‌ها ; موقعیتهایی که عموماً به داستان‌هایی آشنا ‌و تا حدودی کلیشه‌ای تبدیل می گردند و درواقع مخاطب می داند قرار است به‌دنبال هر رخداد چه رخداد دیگری رخداد بیفتد .

اینکه طرح اولیه‌ی «زهر مار» ماهیتاً جذابیتی داراست یا این که خیر بحثی جداست و اینکه کارگردان و نمایش نامه نویس تا چه مقدار در بارور کردن پتانسیل‌های دراماتیک جان دار در نوشته پیروز بوده اند بحثی دیگر . چنانچه ژانر فیلم را کمدی در لحاظ بگیریم عمل در اکثری از قسمت های خویش عملاً باخت خورده است . در اکثری از از بخشهای فیلم موقعیت‌ های کمیک , از دست می‌روند و فیلمساز تلاشی برای نجاتشان نمیکند . به همین دلیل گرچه فیلمساز در بعضا از مورد ها تا حدودی چیره شده‌است ( به عنوان مثال شخصیت پردازی ها ) , ولی در قصه پردازی و بال و پر دادن به موقیعت های اول به طور کامل غیرخلاقانه فعالیت نموده است .

آن‌چه در تجربیات سینمایی کمدین‌های سابق تلویزیون عموماً به دیده می‌ آید , شباهت عمل آنان با گروه های جوک تلویزیونی شان است ; چه در موضع هنرپیشه و چه در موضع کارگردان . با آن که جواد رضویان به عینه کوشیده است تا مدیوم فعالیت خویش را «سینمایی» نگاه دارااست البته گشوده نیز عمل وی به مدیوم تلویزیون نزدیک‌تر است . این دستور در برهه‌ ای کاملاً به نفع کمدی های سینمای کشور ایران تمام می شد و فیلمهایی که از ستارگان طنزهای نود گزیده تلویزیون فایده می گرفتند با موفقیت هایی بی زیرا و چرا در گیشه مواجه می شدند ولی فعلا مخاطب توقع تماشای بازی ها و سوژه های تلویزیونی را در سینما ندارد و همین دستور سبب ساز به آن می شود که اکثری از فیلمهای به این شکل نتوانند انتظار تماشاگران خویش را برآوره سازند . علاوه بر طنزهای نودقسمتی , جواد رضویان در «زهر مار» از بعضا الگوهای فیلمفارسی های پیش از انقلاب هم به مراد بامزه‌ خیس درآمدنش به کارگیری نموده است .



احتمالا به طور کلی محاسن فیلم نسبت به معایب آن مضاعف کمتر باشند البته یکی‌از ویژگی‌ های مثبت آن بازیگرانش می‌باشند ; مخصوصا سیامک انصاری در قالب نقش یک مداح با پوشش و رخ پردازی مختص و شبنم مقدمی که مدرس ایفای نقشهای گوناگون و متنوع است ; نقشهایی که عموما ۱۸۰ مرتبه با نیز فرق می نمایند .

در هر حال «زهر مار» از آن جور از فیلمهاییست که تا وصال به مقام فیلمی عالی شیوه درازی در پیش داراست و به زعم اینجانب نمایش آن در فستیوال فیلم فجر واقعه دوچندان عجیبی بود به این دلیل‌که «زهر مار» اساساً فیلمی فستیوال پسند نیست و افزون بر آن بعضا کاستی ها و حفره ها در فیلم نامه اش آن را از استاندارد دیگر فیلمهای کمپانی کرده در فستیوال به دور بوجود می‌آورد .


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


فیلم زیر نظر
به تازگی فیلم کمدی زیر نظر به کارگردانی مجید صالحی نمایش شد . سعید الهی منتقد و متخصص سینما در زمینه ی این فیلمنامه :

گفته میشه با ۲۰دقیقه سانسور و ۶۵ مورد اصلاحیه!

 

فیلم طنز زیر نظر



صحنه‌های خنده‌ساز و تیتر فیلم و بازیگران کمدی همش عذر و بهانه است تا دست منتقدان و دلسوزان فرهنگی این مرزو بوم رو ببندن ; تا نتوانند محتوای سخیف فیلم رو به زبون بیارن و فیلم سینه به سینه در بین مردمان تبلیغ بشهو نظیر دهها فیلم مبتذل دیگه فروش میلیاردی کنه!
منو ببخشید ایهاالناس ; اما تکلیف حکم میکنه که عبور نکنم ; این فیلم برای نخستین دفعه در زمان ۴۰سال , به طور کامل عامدانه و هدفمند و در مسیر اباحه‌گری و ابتذال ۹۰دقیقه تمام در رابطه یک جوک مشخص و معلوم جنسی حرف میزنه و شما رو متاسفانه با اشکال ترفندها به خنده ناخواسته وا میداره . . .
تنگی و گشادی یک سوراخ!
اگه فرهنگ وتمدن و ادب خانواده براتون مهمه , لطفا به تماشای این فیلم نرید و موجب رونق فروش این اثر غیراخلاقی نشید . دیگه ت سکوک و یا این که انتقاد کارشناسی جایز نیست . . .
خجالت بر مدیران فرهنگی که ادعای فرهیختگی دارا هستند و بر سازندگان این فیلم به خصوص رامبد برنا و مجید صالحی!


نقد نمایش تسلا


ما به حیث ژانرشناسی در نمایش زنده در گیر کمبودهای با اهمیت هستیم و این مساله دست و پاگیری است که مارا از تولید و ارائه شکل‌های گوناگون بازمی‌دارد . در حالی‌که در دوران معاصر مخاطبان می بایست بنابر ضرورت‌ها و نیازها در تالارهای نمایشی این گونه‌های تئاتری را نیز ببینند و ضمن لذت بردن از آن‌ها به تاءمل واداشته شوند . نمایش «تسلا» که در رابطه «نیکولا تسلا» دانشمند و اختراع کننده بزرگ صربی‌الاصل اهل آمریکاست یک کدام از این مورد ها است که اجرایش در ژانر سرگذشت‌نامه‌ای و علمی قرار میگیرد .

نمایش مبنی بر حضور بازیگران است و دیالوگ پیش چیره اتفاقات آن است . علاوه بر این روایت‌کننده حساس خویش تسلاست . ماجرا نمایشی به‌این صورت است که در آن معاش یک دانشمند از ورودش به ایالات متحده تا لحظ مرگش در اتاقی در درمانگاه قصه می شود . به کار گیری از تصاویر سه بعدی میان تردد بازیگران فضای صحنه را به نیکی دربرمی‌گیرد که آرم صحت از پرداخت فضای علمی اجراست . خواه‌ناخواه مردی که اهل فیزیک و مهندسی برق است با همین نشانه‌های علمی و فرمول‌ها و حل مساله فیزیک و ریاضی تعلق ذهنی‌اش به نوشته و اجرا خوبتر به نمایش گذارده می‌گردد .

«نیکولا تسلا» که بیشتر به دلیل قابل به کار بستن جریان برق متناوب پر اسم و رسم است , شخصیت مرموز و خیره کننده و غریبی داشت که او‌را در مرز در میان یک «نابغه خلاق» و «دانشمند دیوانه» قرار می‌دهد . وی یکی‌از مشهورترین چهره‌های به یاد ماندنی عالم دانش است که در مورخ ۱۰ ژوئیه ۱۸۵۶ چشم به عالم گشود . وی اختراع کننده , فیزیکدان , مهندس و یکی‌از پیشگامان اکتشافات مهندسی برق به شمار میرود . تسلا دستکم در سه مرزوبوم کرواسی , صربستان و ایالات متحده تحت عنوان قهرمانی ملی مورد تجلیل قرار گرفته است .

«نیکولا تسلا» دانشمندی کدر کننده و براق بود که در مسئله برق , انقلابی عظیم ساخت . وی بنیان‌گذار حساس تکنولوژی‌ بی‌سیم مدرن است . آزمایشات تسلا , معاش مدرن را مضاعف متحول نموده است . فروغ فلورسنت , دستگاه‌های اشعه ایکس , رادیو , تلویزیون , تلفن‌های همراه و… کلیه و کلیه از دستاوردهای این دانشمند است . سخنانی که در طول دادن گردن آویز ادیسون به تسلا در سال 1917 به وسیله گوینده مراسم گفته شد , هنوز نیز درباره‌ی وی صحت میکند : «شایسته است که اشاره‌ای داشته باشیم بدین زمینه که صنعت عالم به واسطه دستاوردهای آقای تسلا و استعمال از آنان موجود است . چرخ‌های صنعت , ماشین‌های الکتریکی و قطارها فارغ از این دستاوردها از تکان گشوده میماند ; شهرهای ما در ظلمات فرو میرفت و کارخانه‌ها به درد نخور و مرده می‌بودند . آری , تا اینجای فعالیت , نبوغ ایشان بوده که منجر ترقی و پیچیدگی‌های صنعت شده‌است . »

اظهارنظر وی راجع به سرقت‌های علمی‌ای که از اختراعاتش به وسیله پژوهشگران دارای اسم و رسم میشد , دوچندان خواندنی است : «برایم اهمیتی ندارد که آن ها ایده‌های من‌را یدند . برای اینجانب اصلی این است که آنها خویش هیچ ایده‌ای ندارند . بگذارید تا آتی حقایق را واضح سازد و هرکس را براساس امور و دستاوردهایش بررسی نماید . زمان درحال حاضر وابسته به آن‌هاست , البته آتی که برایش حقیقتا عملکرد کرده‌ام , از آن اینجانب خواهد بود . »

تسلا در سال ۱۸۸۱ به مجارستان سفر کرد و در یک کمپانی تلگرافی شاغل شد . فعالیت‌‌های وی درین این موسسه منجر ساخت پیشرفت‌‌های اکثری در سیستم گوشی تلفن و برق پایانه مرکزی شد . در سال ۱۸۸۲ تسلا با معرفی مسؤول کمپانی تلگراف توانست در شعبه‌ پاریس کمپانی بین‌‌المللی ادیسون شاغل شود . وی برای اولین دفعه در سال ۱۸۸۴ وارد ایالات متحده شد و در ۳۰ ژوئیه ۱۸۹۱ به ملیت قانونی این مملکت درآمد . تسلا ابتدا , مدتی در نیویورک معاش کرد و درین بازه برای «توماس ادیسون» شغل های مهندسی انجام می‌ اعطا کرد . مدتی آن گاه به‌دلیل مخالفت ادیسون با پرداخت و ارتقاء دستمزد از شغل خویش استعفا بخشید . علاوه بر این ادیسون حاضر فقدان نظرها تسلا را در زمینه ی جریان برق متناوب بپذیرد . درواقع وی جریان برق بی واسطه را برتر از جریان برق متناوب می ‌دانست .

یک کدام از پروژه‌‌هایی که تسلا در کمپانی ادیسون برعهده داشت , بهبود لامپ‌‌های قوس الکتریکی این موسسه برای نصب در محیط‌‌های شهری بود . باوجود این‌که تسلا در کارش مضاعف غالب بود و زیاد نیز ترقی کرده بود , البته به عارضه ها نامعلوم عمل خویش را ترک کرد . بعداز یک سری سال تسلا با امداد یکی دوستانش توانست کارخانه‌ ساخت امکانات تسلا را راه‌‌اندازی نماید .


پژمان جمشیدی

 

 

پژمان جمشیدی و سریال پژمان
پژمان , اسمی است که‌این روز ها یه خرده کمتر از محمدجواد دقیق و خیلی بیشتر از هر نام دیگری می‌شنویم . نیز طرف داران فوتبال و نیز علاقه‌مندان فیلم و سریال , این ایام فصل مشترک علایق‌شان شده پژمان . خب اما در مجموعه ملی فوتبال پژمان منتظری مهره موثری است , در استقلال پژمان نوری همان‌قدر چغربازی در می‌آورَد که در پرسپولیس و ملوان , در سینما نیز پژمان بازغی بالاخره برای خودش کسی است . ولی معروف‌ترین پژمانِ این روز ها هیچ‌یک از این‌ها نیستند . پژمان موردنظر کسی است که حتی‌در نقطع ی عطف دوران فوتبالش نیز به مقدار روز جاری مورد دقت قرار نگرفته بود . چه بسا هنگامی که برای تیم‌ملی گل می‌زد ( یک گل! )

این روز ها پژمان جمشیدی نقش اولیه تلویزیون است و فصل مشترک حرف‌هایی که در رابطه وی می‌شنویم این است که با خودزنی جالبش فضای نیکی برای یک مزاح تلویزیونی مفرح ساخت کرده و در قضیه بازیگری نیز به شکلی غیرمنتظره بااستعداد نشان داده است . و ولی از واکنش‌ همسایه فوتبال به سریال پژمان نیز نباید بی‌تفاوت گذشت که در‌این روز ها دوچندان خبرساز ( و گهگاه حاشیه‌ساز ) شده‌است . برای اینکه ایده ها مردمان را در رابطه این پدیده تازه بیشتر و خوبتر بشنویم , یک توشه دیگر سختی‌ها را به جان خریدیم و راهی خیابان‌ها شدیم! بالاخره پژمان جمشیدی - همان‌طور که در سریال می بینید - یک بازیکن مردمی است که برای عکس و امضا دادن به هوادارانش در کوی وبرزن وقت متعددی می‌گذارد! ما نیز به تبعیت از وی راهی کوی و برزن شدیم و برای شما وقت گذاشتیم .

آن را که اکانت منزه نیست

اولی شهروندی که مشقت این فداکاری را به جان میخرد و طرف حرف ما می‌گردد , نامش مازیار صارمی است . یک مهندس میانسال , خوش‌تیپ , خوش‌صحبت , و تکنیکی و موثر! آقای مهندس , سریال پژمان را نیکو و تا جایی که بتواند دنبال می نماید . وی که از عالم فوتبال نیز بی‌خبر نیست پژمان را شایسته ترین سریال تلویزیون جمهوری اسلامی ایران در مورد فوتبال میداند : «قبلا یک‌سری تا سریال دیگه نیز به فوتبال پرداخته بودن . به عنوان مثال مرد هزارچهره ( ۲ ) با لحن مزاح و در مسیر زاینده‌رود که یه سریال دورازشوخی بود . البته هیچ‌کدوم بدین نیکی به فضای حقیقی فوتبال نزدیک نشده بودن . احتمالا به خاطر این که یه نفر نظیر پژمان جمشیدی نداشتن که خودش توی عمق داستان بوده و از همگی چیز به نیکی خبر داره . »

مازیار معتقد است سریال پژمان به نیکی توانسته تلخی حقیقت را با شیرینی مزاح مخلوط نماید و واقعیت‌های فوتبال را نشان بدهد . اکنون این سوال پیش میاید که در حالتی که این‌ها واقعیت‌های فوتبال است پس چرا خیلی از فوتبالی‌ها به آن گلایه مند شده‌اند؟ «چون حساب‌شان منزه نیست . وگرنه آن را که اکانت منزه است از محاسبه چه باک است؟» این سخن آخرِ آقای مهندس بود .

http : //www . naghdefarsi . com/images/stories/rooz/0713/07 . 08/ % D8 % B9 % DA % A9 % D8 % B3 - % D8 % B4 % D9 % 82 % D8 % A7 % DB % 8C % D9 % 82 - % D8 % AF % D9 % 87 % D9 % 82 % D8 % A7 % D9 % 86 - % D9 % 88 - % D8 % A8 % D9 % 87 % D8 % A7 % D8 % B1 % D9 % 87 - % D8 % B1 % D9 % 87 % D9 % 86 % D9 % 85 % D8 % A7 - % D8 % AF % D8 % B1 - % D8 % B3 % D8 % B1 % DB % 8C % D8 % A7 % D9 % 84 - % D9 % BE % DA % 98 % D9 % 85 % D8 % A7 % D9 % 86 . jpg

به… به… بهاره رهنما

این علی‌آقای میرزایی ابدا اهل فوتبال نیست , بدین ترتیب نظریاتش در رابطه سریال پژمان بیشتر تلویزیونی است تا فوتبالی : «سریال خوبیه آقا . اینجانب دوستش دارم . داستانش خوبه , شوخی‌ها نیز به‌جاست و هیچ خط قرمزی رو رد نکرده… بازی‌ها نیز خیلی خوبن , از بهاره رهنما در نقش یک زن امروزی با فعالیت‌هایی که چه بسا در حدود فعالیت‌های خودشه و چه بسا شقایق دهقان…»

علی‌آقا شتاب دارااست که با گاز به محل کارش رسد . ولی این استدلال نمی شود که به آسانی رهایش کنیم! چه بسا این که از فوتبال سررشته ندارد نیز برهان نمیشود که دیگر سوال نپرسیم . ابدا علی‌آقا که فوتبالی نیست و از دورتر به قصه نگاه میکند نظرش راجع بدین رفتاری که از پژمان و هم‌قطارهایش می‌بیند بایستی دیدنی باشد : «خب ضعف‌ها و سوتی‌هاشون که خیلی بامزه شده . ولی در رابطه اینکه این‌ها حقیقت دارن یا این که خیر , لابد خویش فوتبالیست‌هایی که توی سریال بازی کردن خیلی از خط‌های قصه رو به مولف دادن . به لحاظ اینجانب که اگه این‌ها تند باشه , تندی‌اش از خویش آقایون بوده . » انصافا بشر تیزهوشی بود این علی‌آقا . تفکر می‌کردیم میرزایی‌ها صرفا مزدک‌شان زرنگ است!


اغراق شده , فوتبالیست که خنگ نیست

برای پرس‌وجو از مردمان در زمینه‌ی سریال پژمان , نفر بعدی را پشت پیشخوان یک داروخانه شکار میکنیم . قاسم محمودی متصدی نسخه‌ پیچیدن است

قاسم میگوید : «سریال پژمان سوژه خیر داره , خیلی نیز عالیه ‌که یه فوتبالیست حقیقی داره نقش خودش رو بازی می‌کنه . ولی این تعاریف درحد انتظار ما از


جوکر فیلم یا این که حقیقت؟
فیلم‌هایی که آینه‌ای از زمان و اجتماع خودشان باشند مشخصا روی مخاطبانشان مخصوصا در نمایش نخستین , تاثیرگذارتر می‌باشند . ولی بیشتر زمان ها تصور میگردد که فیلم‌های ژانر اجتماعی چنین وظیفه‌ای را برعهده دارا هستند . کمتر کسی فکرش را میکرد فیلم جوکر که برمبنای یکی کاراکترهای جهان‌ کمیک‌بوک‌های دی‌سی ایجاد شده است , کاراکتری که از دنیا فانتزی ابرقهرمان‌ها می آید , مرزهای تخیل و فانتزی را پشت راز بگذارد و تبدیل به مهم ترین شمایلی شود که نمادی از عالم روز جاری ماست .

 

جوکر

 



پیش از آن که درباره ی عارضه ها عالی بودن فیلم «جوکر» دعوا کنیم می بایست از اهمیت آن ذکر کرد . فیلمی که ارزش‌ها و عنصرها سینما را به عمل گرفته تا فیلمی آنارشیستی البته خیر به معنای چپ آن بسازد . چرا «جوکر» فیلم مهمی است؟ چرا خشونت و هراسی که در آن موجود هست تا این حد حقیقی و واقعی و ملموس و خیر فانتزی و ابرقهرمانی جلوه می‌کند؟

اولیه قرار بود فیلم قصه این باشد که جوکر چه‌طور پدید آمد . جوکری که او‌را تحت عنوان نقطه‌ی مقابل بتمن می‌شناختیم . بتمنی که قرار بود گاتهام را از ظلم و خرابی نجات بدهد . تاد فیلیپس , کارگردان فیلم در خلاصه‌ی قصه فیلم گفته بود که «جوکر» ماجرای مردی به اسم آرتور فلک است که با خلل عصبی خنده روبه‌روست و اینکه چه‌گونه تبدیل به جوکر میشود . چنین داستانی می‌توانست در غایت تبدیل به یک فیلم میانگین قصه‌گو در مورد عذاب‌های مردی شود که‌این توشه خیر در سوی رستگاری که به قعر دوزخ و جهنم رفت . ولی تاد فیلیپس بزرگتر از این میپندارد و «جوکر» را از یک آنارشیست یا این که مردی کم عقل تبدیل به چهره‌ای مهیب از سیاه بختی انسانی مینماید . اهمیت و هراسناک بودنش در‌این است که با این مرد شم همدردی و همذات‌پنداری می کنیم .

«جوکر» فیلم مهمی است زیرا آدمی نظیر توماس وین را خیر در نقش شخصیتی خبیث که در نقش آدمی منفعل تصویر میکند . توماس وین به مامان فلک مکر نکرده , چه بسا به وی پناه داده است ولی این به عبارتی مردی است که گاتهام جلوی چشم‌هایش فرو می‌ریزد و کاری از دستش ساخته نیست . در حقیقت بشر خوبه‌ی روایت به اندازه‌ی آن جوان ها مجنون و افسار گریخته در فروپاشی جوکر موءثر است .

یک کدام از رفقا اشاره نمود که «جوکر» تاد فیلیپس دقیقا جدال دموکرات‌ها و جمهوری‌خواه‌ها را در ایالات متحده تصویر میکند و توماس وین نماینده‌ی حزب دموکرات است . چهره ای موجه و سنجیده ولی در غایت ناکارآمد که اتفاقا باعث به ظهور دیوانه‌ای نظیر جوکر ( رئیس‌جمهور جمهوری‌خواه ایالات متحده ) می گردد .

این تئوری آشوب «جوکر» را میشود به کل عالم توسعه اعطا کرد . جهانی که در آن افسارگسیختگی بیداد مینماید و سرکشی و همهمه منجر می شود جوکرهای روانی سردمدار شوند . جوکر مولد زشتی نیست . از دل زشتی متولد می گردد تا اتفاقا به آن بروزی بدهد که سبب ساز هشدار می‌گردد . در صورتی جوکر علامت داد و فریاد نشده بود , در سال‌های آتی بتمنی در برخورد به گاتهام غرق خرابی به‌وجود نمی‌آمد کما اینکه توماس وین شاهد خرابی گاتهام بود و توان تقابل با آن را نداشت . توماس وینی که بیشتر از آن که قهرمان باشد در فیلم تمدار تصویر می‌گردد .

ژیل دولوز فیلسوف فرانسوی که اتفاقا در امر کاپیتالیسم و سرمایه‌داری و هنر صاحب و مالک لحاظ بود , که همه‌ی این عنصرها در فیلم «جوکر» نیز وجود دارا هستند جایی میگوید : ‌ «عقیده مشابه یک پاره خشت است . میتوانید از آن برای ساختن دیوارهای یک دادگاه استعمال نمایید یا این که میتوانید با آن شیشه‌ی پنجره را بشکنید و آن را به خارج پرتاب کنید» . تئوری یا این که خوبتر بگوییم نقل عهد و پیمان دولوز مشخصا نشان میدهد که چگونه جوکر ( بخوانید همه‌ی جوکرها و هرج و مرج‌طلبان گاتهام ) از نیروی سرکشی و آنارشی‌گری‌شان خیر به سوی ساختن جامعه‌ای خوبتر که تخریب همه‌ی ارزش‌های اخلاقی به کارگیری می کنند .

آن نمای آخرین فیلم گویای خیلی چیزهاست . هنگامی که کل شهر دست به کودتا زده‌اند و سبب ساز آزادی جوکر از چنگال ضابطه میگردند . نماینده‌ی آنان توماس وین نیست . جوکر است . جوکر حال یک نفر نیست . تک تک مردمان می‌باشند . او‌را نظیر مسیحی که به صلیب کشیده می گردد روی خودرو می گذارند . جوکر قربانی گناهان همه‌ی آن‌هاست از جمله آن هر کس به توماس وین شلیک میکند . گناهان به گردن وی میفتد و از به عبارتی جا دنیا برایش چنان پوچ می شود که آن لبخند ابدی را روی صورتش صورت میدهد . و بعد از آن همه‌ی مردمان شهر , همه‌ی ما جوکر می‌شویم . جوکر انتشار می شود و جوکرها شهر


نقد فیلم خورشید مجیدی

 


چندی پیش بود که دست اندرکاران ایجاد فیلم سینمایی «خورشید» با تکثیر فراخوانی اعلام کردند نیاز به یک نوجوان برای اجرای نقش حساس این فیلم سینمایی دارا‌هستند که یه خرده بعد مشخص و معلوم شد مجید مجیدی قصد دارااست د‌همین فیلم سینمایی خویش را در چندماه آتی جلوی دوربین غالب شود . مجیدی بعداز پروژه عظیم «محمد رسول‌الله ( ص ) » این‌بار به سراغ فیلمی با مورد کودک ها فعالیت رفته است و اکثر نقش‌های فیلم جدیدش را کودک ها ایفا می‌نمایند . فیلم نامه «خورشید» را مجید‌مجیدی با ملازمت و همراهی نیما جاویدی متن است ; فیلمساز جوانی که سال پیشین فیلم تحسین شده «سرخپوست» را در ویترین فستیوال فجر داشت . سرمایه‌گذاری فیلم سینمایی «خورشید» را مجید مجیدی و امیربنان برعهده دارا هستند . در‌این فیلم جواد عزتی نقش اساسی را ایفا نموده است . مجید مجیدی یادآور فیلم‌های «بچه‌های آسمان» , «رنگ خدا» , «آواز گنجشک ها» و… است که اتفاقاً کودک ها مدام در آثارش نقش محوری داشته‌اند . ‌
‌خورشید فیلم طبقه است . فیلم آدم‌ها , بچه‌ها , شهر , خیابان‌ها , مریض خانه , بچه‌ها , مترو , دستفروش‌ها , از دست‌دادن‌ها , بچه‌ها . آری , خورشید بیشتر از کلیه , فیلم بچه‌هاست . فیلم تقلای طبقه‌ای که هنوز بزرگ نشده , فرسوده‌اند . روایتی که سوای بزرگ‌نمایی یک رخداد یا این که دوره‌ای , روایت طبقه‌ای را تعریف می‌نماید . احتمالا برای همین است که توی ذوق وسلیقه نمی‌زند . ترحم نمی‌گیرد .


مجید مجیدی پس از بلندپروازی‌های سالیان اخیر که به پروژه میلیون دلاری محمد ( ص ) و فیلم‌سازی در هند با دست اندرکاران غیرایرانی ختم شد , فیلم‌هایی در حال‌وهوایی متعدد از اثراتی که اورا به‌جایگاه امروزش رسانده بود , اکنون گشوده به خودش بازگشته . به آن تردی و لطافت سکانس‌هایی که وقت بازدید بی‌هوا می‌بینی بغضی گلوت را چسبیده و بایستی پاره ای روی صندلی جابه‌جا شوی تا پای سرانجام آن کاراکتر , نظیر همگی , زار نزنی . بچه‌های این فیلم کودک ها کاری می باشند که خودشان را خیلی درست‌تر از خودشان بازی کرده‌اند . سرد و تلخ , ولی کماکان امیدوار و مصمم .

بچه‌های فیلم‌های مجیدی از «بچه‌های آسمان» تا دخترک فیلم «باران» تا این بچه‌های «خورشید» همگی به حالت باورپذیری خودشان میباشند . آنها قلدری و بی‌کسی را به عبارتی مقدار بلدند که بخشندگی و محافظت را . بچه‌های بدسرپرستی که خیلی زود آموخته‌اند می بایست نیز از خودشان محافظت نمایند و نیز از اخوی همشیره کوچک‌تر - بزرگ‌تر و چه بسا گهگاه از والدین‌شان . بچه‌هایی که می بایست پول دربیاورند . از هر راهی که بلد می‌باشند می بایست پول دربیاورند .

ولی این که «خورشید» رفلکس یک طبقه است , با این‌که فیلم خیر از فعالیت درآمده باشد , دو واقعه مجزاست . در ماجرا مطابقت و همخوانی با حقیقت داستان‌هایی این چنینی , چیزی که توی ذوق و سلیقه میزند و فیلم را به ورطه باورناپذیری می برد اغراق و فریاد زدن است . مجیدی فریاد نمی‌زند . قصه تعریف میکند . وی ماجرا طبقه‌ای را می گوید که ذیل پوست شهر بی‌صدا برای زندگی‌شان می جنگند .
لحظه دوست داستنی من؟ سکانس بالارفتن بچه‌ها از دیوار مکتب به فرمان رئیس . کاری که تا آن‌جای فیلم در مذمتش مضاعف کلام رفته بود , البته زمانی پای رویارویی با سرمایه‌داری اواسط می آید طبقه فرهنگی به آن طبقه فرودست خودش نیاز پیدا می کند . خردسالان فعالیت که خیلی‌شان تا ته خط رفته‌اند با پدرانی معتاد و مادرانی که احتمالا در بیمار‌ستان بستری باشند , با توان تحمل بالایی که دارا‌هستند , خیلی کار‌ها را انجام میدهند . بچه‌ها و مسئولان مکتب پشت در مانده‌اند و هنگامی رئیس می‌بیند کلام زدن پاسخ نمی‌دهد , به بچه‌ها می گوید دیوار را بالا بروند . تصویر غریبی است . کیف‌هایی که به هوا پرتاب میشود و دیوار و نرده‌هایی که آکنده‌از بچه‌هاست . بچه‌هایی که هر چند اسم‌شان نوباوه فعالیت است , البته شور را دوست دارا هستند , ورزش می کنند و استعداد براق دارا‌هستند , البته فقط گناه‌شان این است که محکوم طبقه‌اند .


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

عمومی ردیاب برتر تخصصی ترین سایت ردیابی | منبع کویل دار کــــــــــافه کــتـــاب اجاره کلایمر و خرید کلایمر زینگ ، سامانه جامع حمل و نقل کشوری Miranda Andrew